بسم الله
جنگ ها هر چقدر هم طولانی باشند ، بالاخره تموم میشوند.مردم به شهرهایشان بر میگردند، خانه هایشان را میسازند.
مین هارا خنثی میکنند و جایشان پارک می سازند.با درخت ها و فواره ها و تاپ و سرسره.
بالاخره هم از یاد می برند که این جا روز روزگاری میدان جنگی بوده است..اما چیزی هست که هیچ وقت ساخته نمیشود
جای خالیش را نمیشود با هیچ بنایی ، با هیچ درختی یا فواره ای پر کرد ؛
جای خالی خیلی آدم ها. آدم هایی که یک سر و گردن از ما بالاتر بودند...
مثل دیوارهای یه قلعه جلو ایستادند تا دیگران پشتشان پناه بگیرند.جای آن ها با هیچ چیز جز خودشان پر نمیشود.
خودشان که حالا جزئی از خانه هایمان اند، جزئی از خیابان ها ، مدرسه ها و باغ ها و باغ های تازه ، با همه ی درخت هایشان ، ..
دوستان شهیدم کمکمان کنید
پ ن : از یه دختر بچه 9 ساله پرسیدم بزرگترین آرزوت چیه ؟
گفت دوست دارم سیّد بشم....گفتم چرا ..گفت چون خانم ناظم به سیّد ها تل کادو میده
پ ن : بعضی وقت ها اینقدر به دعای دیگران نیازمند میشی که....که.....خیلی دعامون کنید خیلی...
دعا کنید زیر این نامردی ها کمرمون رو نشکنه......
پ ن : من آن گلبرگ مغرورم که میمرم زبی آبی، ولی با خفت و خاری پی شبنم نمیگردم.......میمرم
پ ن : یا علی...